كانون فرهنگی محبین آل یاسین (ع)

كانون فرهنگی محبین آل یاسین (ع)
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب

 

نزدیکترین آشنای شما در گردکوه کیست؟ پدربزرگ و خانواده مادری ام ساکن گردکوه بودند. پدر بزرگم(حاجی شکاری) سالها پیش فوت کرده بود.

از مسافرت اخیرتون به مشهد برامون بگید. بعد از 17 سال در کمال ناامیدی. به مرور با پیشرفت بیماری از اکثر امکانات دور افتادم. توی این 17 سال نتونستم برم.در حین برنامه ماه رمضان صدا و سیمای شبکه استانی البرز، مدیر تولید صدا و سیما قول یه مسافرت مشهد را بهم دادند که با مدیریت آقای مازندرانی از 9 تا 13 مهر با هواپیما به مشهد رفتم.

دوست داشتید که موفقیتهای الان را نداشتید ولی در عوض سالم بودید؟ نه. شاید بعضی چیزا را از دست دادم ولی چیزهای بزرگتری را به دست آوردم.

آیا در زمینه های هنری دیگه هم فعالیت دارید؟ نه؛ علاقه به موسیقی و نقاشی هم داشتم و میخواستم در این زمینه ها هم فعالیت داشته باشم. ولی لازمه هر دو، حرکت دست هست که منتفی شد.

آیا ارگانهای دولتی با شما همکاری داشتند؟ بله. با حمایت اونها بخش عمده ای از کتابهایم را منتشر کردم.

مثلا کمک هزینه اول کتابها را آقای بهمن دری مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد تهیه کردند و همچنین اون لپتاپ و نرم افزار را. بعد از اون، شهرداری مرکز استان البرز بخشی از آن را بر عهده گرفت. بعد هم ارگان های دیگری مثل بانک ملی، بسیج هنرمندان، شهر کتاب و فروشگاه بهمن.

من در مصاحبه های استانی به چند تا همایش دعوت شدم مثلا تنیس بین الملل جهانشهر البرز. در اونجا با شهردار، فرماندار، استاندار، رییس فضای سبز استان، رییس شورای شهر و نماینده مجلس دیدار داشتم و به آنها معرفی شدم. بعد از آن قرردادی بسته شد که کتابها از من خریداری شود.

از کتاب جدیدتون برامون بگید. کتاب جدیدم به اسم "همنفس" که 600 صفحه ای است و شخصیت اصلیش یک خانم 70-60 ساله ایست که از دوران کودکی اش صحبت کرده است.

الگوی شما کیست؟ مادرم، که با صبر و استقامتش انگیزه ای هست برای پیشرفتم.

نظرتون راجع به عزاداری گردکوه چیه؟ و به نظرتون چه فرقی با عزاداری کرج داره؟ مراسم عزاداری گردکوه را دو الی سه مرتبه دیدم. برایم خیلی جالب بود. در کرج عزاداری، ظاهری است و واقعیت با آنچه که نشون میدن خیلی فاصله داره. در گردکوه آنچه در باطن بهش اعتقاد دارن نشون میدن.

رمز موفقیتتون را در چه می بینید؟ تشویق های مادرم و شاید پشتکار خودم، شاید هم اشتیاق خودم به نوشتن. هرکدوم میتونه رکنی برای آن باشد.

استعداد نویسندگی تون چطوری شکوفا شد؟ داستانهای کوتاهی می نوشتم و برای مادرم بازخوانی می کردم. ایشون متوجه شد که در نویسندگی استعداد دارم.

در مشکلات از چه کسی الهام می گیرید؟ از مادرم.

آیا بیماریتون، راه درمان پزشکی داره؟ نه متاسفانه؛ سالهای اول ابتلا، پرونده های پزشکیم را حتی به خارج از کشور هم فرستادم و اونجا کامل ناامیدم کردند.

هدف شما در زندگی چیست؟ دست یافتن به موفقیت؛ حالا به هر طریق یا روشی. میخوام به خودم و اطرافیان ثابت کنم با کمترین ها میشه کارهای بزرگی کرد.

بهترین کتابی که خوندید؟ رمانی بود به نام "گستره ی محبت"؛ داستان مادری بود که به خاطر دختر نابینایش فداکاری کرد و دو چشمش را به دخترش اهدا کرد.

روند پیشرفت بیماری تون را توضیح دهید. از سستی و بی حسی پاها شروع شد. کندی در حرکات ورزشی، راه رفتن و نشستن و برخاستن. اولین بار مربی تریبت بدنی مدرسه ام متوجه این قضیه شد. بعد به مرور پیشرفت کرد و کم کم دستها را درگیر کرد. الان هم تقریبا تمام بدنم.

اگر سلامتی تون برگرده دوست دارید چکار کنید؟ اگر سلامتی به طور کامل برگرده میخوام برای زادگاه و سرزمینم خدمتی بکنم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 8 بهمن 1392 ] [ 17:33 ] [ کانون 1 ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

وبلاگ کانون فرهنگی محبین آل یاسین (ع)، مسجد صاحب الزمان(عج) گردکوه مهریز
امکانات وب
  • گریزون
  • تپل خان