كانون فرهنگی محبین آل یاسین (ع) | ||
|
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود. همهی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینهی پدر چسباند. شلاق هم در دس ت پدر شل شد و افتاد. شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید. «وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله» هر کجا وحشت زده شدید راه فرار به سوی خداست " حاج آقای دولابی نظرات شما عزیزان: محسنی
ساعت11:13---14 خرداد 1391
من نبودم و نتونستم از معلمینم تشکر کنم می خواستم هر چند دیر شده ولی دلم نیومد ازشون قدر دانی نکنم می خوام از فرصت استفاده کنم و از راه دور دست معلمانم را ببوسم که از جمله ی انها اقایان غلامرضا یزدانی غلامرضا محسنی محمد رضا خراسانی و اصغر خراسانی هستند امید وارم همیشه سر بلند و موفق باشند و اگر از من در هر زمانی قصوری بوده به بزرگیشان ببخشند
تشکر از حضور شما دوست عزیز محسنی
ساعت11:02---14 خرداد 1391
سلام دکتر جان واقعا خسته نباشید نمیدونم چه واژه ای به کار ببرم که خستگی را از تنتون به در ببرد واقعا به خاطر کم کاریم عذر خواهی می کنم به امید دیدار بصری
-----------------------
ممنون
ارادتمندم.
سایه
ساعت21:37---8 خرداد 1391
سلام قشنگ بود
=============
ممنون از شما
محمدرضا خراسانی
ساعت15:19---6 خرداد 1391
سلام
این چند وقته کم پیدا شدین منتظر مطلب بعدیتون هستیما =========================== سلام و ممنون از همراهی شما دوست عزیز به زودی خدمت می رسیم. [ شنبه 16 ارديبهشت 1391
] [ 20:48 ] [ کانون 1 ] |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |